سنایی غزنوی (غزلیات)/دوست چنان باید کان منست
ظاهر
دوست چنان باید کان منست | عشق نهانی چه نهان منست | |||||
عاشق و معشوق چو ما در جهان | نیست دگر آنچه گمان منست | |||||
جان جهان خواند مرا آن صنم | تا بزیم جان جهان منست | |||||
کیست درین عالم کو را دگر | یار وفادار چنان منست | |||||
حال ببین پیش بپرس از همه | تا تو نگویی به زبان منست | |||||
دوش مرا گفت که آن توام | آن منست ار چه نه آن منست |