سنایی غزنوی (غزلیات)/دلم با عشق آن بت کار دارد
ظاهر
دلم با عشق آن بت کار دارد | که او با عاشقان پیکار دارد | |||||
به دست عشقبازی در فتادم | که او عاشق چو من بسیار دارد | |||||
دل من عاشق عشقست و شاید | که از من یار دل بیزار دارد | |||||
کرا معشوق جز عشقست از آنست | که او آیینهی زنگار دارد | |||||
یکی باغست این پر گل ولیکن | همه پیرامن او خار دارد | |||||
نبیند هرگز آنکس خواب را روی | که عشق او را شبی بیدار دارد | |||||
نه هموارست راه عشق آنکس | که با جان عشق را هموار دارد | |||||
غم جانان خرد و جان فروشد | کسی کو ره بدین بازار دارد |