سنایی غزنوی (غزلیات)/در ده پسرا می مروق را
ظاهر
در ده پسرا می مروق را | یاران موافق موفق را | |||||
زان می که چو آه عاشقان از تف | انگشت کند بر آب زورق را | |||||
زان می که کند ز شعله پر آتش | این گنبد خانهی معلق را | |||||
هین خیز و ز عکس باده گلگون کن | این اسب سوار خوار ابلق را | |||||
در زیر لگد بکوب چون مردان | این طارم زرق پوش ازرق را | |||||
گه ساقی باش و گه حریفی کن | ترتیب فروگذار و رونق را | |||||
یک دم خوش باش تا چه خواهی کرد | این زهد مزور مزیق را | |||||
یک ره به دو باده دست کوته کن | این عقل دراز قد احمق را | |||||
بنمای به زیرکان دیوانه | از مصحف باطل آیت حق را | |||||
بر لاله مزن ز چشم سنبل را | بر پسته منه ز ناز فندق را | |||||
بیرون شو ازین دو رنگ و این ساعت | همرنگ حریر کن ستبرق را | |||||
مشکن به طمع مرا تو ای ممسک | چونان که جریر مر فرزدق را | |||||
گر طمع میان تهی سه حرف آمد | چار است میان تهی مطوق را | |||||
در تختهی اول ار بنوشتی | بی شکل حروف علم مطلق را | |||||
کم زان باری که در دوم تخته | چون نسخ کنی خط محقق را | |||||
در موضع خوشدلان و مشتاقان | موضوع فروگذار و مشتق را | |||||
شعر تر مطلق سنایی خوان | آتش در زن حدیث مغلق را |