سنایی غزنوی (غزلیات)/خیز تا بر یاد عشق خوبرویان میزنیم
ظاهر
خیز تا بر یاد عشق خوبرویان میزنیم | پس ز راه دیده باغ دوستی را پی زنیم | |||||
از نوای نالهی نی گوشها را پر کنیم | وز فروغ آتش می چهرهها را خوی زنیم | |||||
چون درین مجلس به یاد نی برآید کارها | ما زمانی بیت خوانیم و زمانی نی زنیم | |||||
زحمت ما چون ز ما می پارهای کم میکند | خرقه بفروشیم و خود را بر صراحی میزنیم | |||||
چنگ در دلبر زنیم آن دم که از خود غایبیم | پس نیم اکنون چو غایب چنگ در وی کی زنیم | |||||
از برای بی نشانی یک فروغ از آه دل | در بهار و در خزان و در تموز و دی زنیم | |||||
دفتر ملک دو عالم را فرو شوییم پاک | هر چه آن ما را نشانست آتش اندر وی زنیم |