سنایی غزنوی (غزلیات)/تا کی از عشوه و بهانهی تو
ظاهر
تا کی از عشوه و بهانهی تو | چند ازین لابه و فسانهی تو | |||||
شور و آشوب در جهان افگند | غمزهی چشم جاودانهی تو | |||||
هیچ آشوب نیست در عالم | این چه فتنهست در زمانهی تو | |||||
کعبهی عاشقان سوخته دل | هست امروز آستانهی تو | |||||
عاشقانت همی طواف کنند | گرد کوی و سرای و خانه تو | |||||
ای همایون همای کبک خرام | دل عشاق آشیانهی تو | |||||
عاشقانت همی به جان بخرند | انده عشق جاودانهی تو |