سنایی غزنوی (غزلیات)/به درگاه عشقت چه نامی چه ننگی
ظاهر
به درگاه عشقت چه نامی چه ننگی | به نزد جلالت چه شاهی چه شنگی | |||||
جهان پر حدیث وصال تو بینم | زهی نارسیده به زلف تو چنگی | |||||
همانا به صحرا نظر کردهای تو | که صحرا ز رویت گرفتست رنگی | |||||
ز عکس رخ تو به هر مرغزاری | ز دیبای چینی گشادست تنگی | |||||
شگفت آهوی تو که صید تو سازد | به هر چشم زخمی دلاور پلنگی | |||||
ز جعدت کمندی و شهری پیاده | جهانی سوار و ز چشمت خدنگی | |||||
اگر خواهی ارواح مرغان علوی | فرود آری از شاخ طوبا به سنگی | |||||
به تو کی رسد هرگز از راه گفتی | بر نار و نورت که دارد درنگی | |||||
کیم من که از نوش وصل تو گویم | نپوید پی شیر روباه لنگی | |||||
من آن عاشقم کز تو خشنود باشم | ز نوشی به زهری ز صلحی به جنگی |