سنایی غزنوی (غزلیات)/برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زندهام
ظاهر
برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زندهام | ور چه آزادم ترا تا زندهام من بندهام | |||||
مهر تو با جان من پیوسته گشت اندر ازل | نیست روی رستگاری زو مرا تا زندهام | |||||
از هوای هر که جز تو جان و دل بزدودهام | وز وفای تو چو نار از ناردان آگندهام | |||||
عشق تو بر دین و دنیا دلبرا بگزیدهام | خواجگی در راه تو در خاک راه افگندهام | |||||
تا بدیدم درج مروارید خندان ترا | بس عقیقا کز دریغ از دیده بپراکندهام | |||||
تا به من بر لشگر اندوه تو بگشاد دست | از صلاح و نیکنامی دستها بفشاندهام | |||||
دست دست من بد از اول که در عشق آمدم | کم زدم تا لاجرم در ششدره درماندهام |