سنایی غزنوی (غزلیات)/ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست
ظاهر
ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست | بر گرد بندهوار به گرد مقام دوست | |||||
گرد سرای دوست طوافی کن و ببین | آن بار و بارنامه و آن احتشام دوست | |||||
خواهی که نرخ مشک شکسته شود به چین | بر زن به زلف پر شکن مشکفام دوست | |||||
برخاست اختیار و تصرف ز فعل ما | چون کم ز دیم خویشتن از بهر کام دوست | |||||
خواهی که بار عنبر بندی تو از سرخس | زآنجا میار هیچ خبر جز پیام دوست | |||||
خواهی که کاروان سلامت بود ترا | همراه خویش کن به سوی ما سلام دوست | |||||
بر دانههای گوهر او عاشقی مباز | تا همچو من نژند نمانی به دام دوست | |||||
با خود بیار خاک سر کوی او به من | تا بر سرش نهم به عزیزی چو نام دوست | |||||
بینا مباد چشم من ار سوی چشم من | بهتر ز توتیا نبود گرد گام دوست | |||||
گر دوست را به غربت من خوش بود همی | ای من رهی غربت و ای من غلام دوست | |||||
از مال و جان و دین مرا ار کام جوید او | بی کام بادم ار کنم آن جز به کام دوست |