سنایی غزنوی (غزلیات)/ای پسر عشق را شکایت نیست
ظاهر
ای پسر عشق را شکایت نیست | در ره عاشقی نهایت نیست | |||||
اگرت عشق هست شاکر باش | که به عشق اندرون شکایت نیست | |||||
گر بنالی ز حال عشق ترا | علت عاشقی به غایت نیست | |||||
جهد کن جهد تا به عشق رسی | کانچه گفتم ترا کفایت نیست | |||||
ز عمل کام دل شود حاصل | درد را نزد من حکایت نیست | |||||
چون وصیت کنم به عشق ترا | که مرا نوبت وصایت نیست | |||||
عشق ما را ولایتی دادست | که کسی را چنان ولایت نیست | |||||
رایت خیل عشق فعل بود | عشق را نزد فعل رایت نیست | |||||
هر کرا عشق نیست در دل و جان | در دل و جان او هدایت نیست |