سنایی غزنوی (غزلیات)/ای شکسته رونق بازار جان بازار تو
ظاهر
ای شکسته رونق بازار جان بازار تو | عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو | |||||
توشه هر روزی مرا از گوشهی انده نهد | گوشهی شبپوش تو بر طرهی طرار تو | |||||
خوبی خوبان عالم گر بسنجی بیغلط | صد یکی زان هیچ پیش کفهی معیار تو | |||||
عشق تو مرغیست کو را این خطابست از خرد | ای دو عالم گشته عاجز در سر منقار تو | |||||
حلقه بودن شرط باشد بر در هستی خود | هر که در دیوار دارد روی از آزار تو | |||||
نیست منزل صبر را یک لحظه پیش من چنانک | نیست قیمت شرم را یک ذره در بازار تو | |||||
زین گذشتست ای صنم در عشقبازی کار من | زان گذشتست ای پسر در شوخ چشمی کار تو | |||||
ترس من در عذر تو افزون بود از جنگ از آنک | نفی استغفار باشد عین استغفار تو | |||||
ایمنی از چشم بد زان کز صفا بینندگان | جز که شکل خود نمیبینند در رخسار تو | |||||
فارغی از بند پرده چون همی دانی که نیست | هیچ پرده پیش دیدار تو چون دیدار تو |