سنایی غزنوی (غزلیات)/ای سنایی در ره ایمان قدم هشیار زن
ظاهر
ای سنایی در ره ایمان قدم هشیار زن | در مسلمانی قدم با مرد دعویدار زن | |||||
ور تو از اخلاص خواهی تا چو زر خالص شوی | دیدهی اخلاص را چون طوق بر زنار زن | |||||
پی به قلاشی فرو نه فرد گرد از عین ذات | آتش قلاشی اندر ننگ و نام و عار زن | |||||
درد سوز سینه را وقت سحر بنشان ز درد | وز پی دردی قدم با مرد دردی خوار زن | |||||
عالم سفلی که او جز مرکز پرگار نیست | چون درین کوی آمدی تو پای بر پرگار زن | |||||
خانهی خمار اگر شد کعبه پیش چشم تو | لاف از لبیک او در خانهی خمار زن | |||||
ورت ملک و ملک باید پای در تحقیق نه | ورت جاه و مال باید دست در اسرار زن | |||||
ور نخواهی تا چو فرعون لعین گردی تو خوار | پس چو ابراهیم پیغمبر قدم در نار زن |