سنایی غزنوی (غزلیات)/ای ز عشقت روح را آزارها

از ویکی‌نبشته
سنایی غزنوی (غزلیات) از سنایی غزنوی
(ای ز عشقت روح را آزارها)
  ای ز عشقت روح را آزارها بر در تو عشق را بازارها  
  ای ز شکر منت دیدار تو دیده بر گردن دل بارها  
  فتنه را در عالم آشوب و شور با سر زلفین تو اسرارها  
  عاشقان در خدمت زلف تواند از کمر بر ساخته زنارها  
  نیستم با درد عشقت لحظه‌ای خالی از غمها و از تیمارها  
  بر امید روی چون گلبرگ تو می‌نهم جان را و دل را خارها  
  تا سنایی بر حدیث چرب تست غره چون کفتار بر گفتارها  
  دارد از باد هوس آبی بروی با خیال خاک کویت کارها