سنایی غزنوی (غزلیات)/از حل و از حرام گذشتست کام عشق

از ویکی‌نبشته
سنایی غزنوی (غزلیات) از سنایی غزنوی
(از حل و از حرام گذشتست کام عشق)
  از حل و از حرام گذشتست کام عشق هستی و نیستی ست حلال و حرام عشق  
  تسبیح و دین و صومعه آمد نظام زهد زنار و کفر و میکده آمد نظام عشق  
  خالیست راه عشق ز هستی بر آن صفت کز روی حرف پرده‌ی عشقست نام عشق  
  بر نظم عشق مهره فرو باز بهر آنک از عین و شین و قاف تبه شد قوام عشق  
  چندین هزار جان مقیمان سفر گزید جانی هنوز تکیه نزد در مقام عشق  
  این طرفه‌تر که هر دو جهان پاک شد ز دست با این هنوز گردن ما زیر وام عشق  
  برخاست اختیار و تصرف ز فعل ما چون کم زدیم خویشتن از بهر کام عشق  
  اندر کنشت و صومعه بی‌بیم و بی‌امید درباختیم صد الف از بهر لام عشق  
  برداشت پرده‌های تشابه ز بهر ما تا روی داد سوی دل ما پیام عشق  
  مستی همی کنم ز شراب بلا ولیک هر روز برترست چنین ازدحام عشق  
  آزاده مانده‌ایم ز کام و هوای خویش تا گشته‌ایم از سر معنی غلام عشق  
  دامست راه عشق و نهاده به شاهراه بادام و بند خلق سنایی به دام عشق  
  زان دولتی که بی‌خبران را نصیبه‌ایست کم باد نام عاشق و گم باد نام عشق  
  چون یوسف سعید بفرمودم این غزل بادا دوام دولت او چون دوام عشق