رباعیات فروغی بسطامی
ظاهر
از کشت عمل بس است یک خوشه مرا | در روی زمین بس است یک گوشه مرا | |||||
تا چند چو کاه گرد خرمن گردیم | چون مرغ بس است دانهای توشه مرا |
***
دوشینه فتادم به رهش مست و خراب | از نشهی عشق او نه از بادهی ناب | |||||
دانست که عاشقم ولی میپرسید | این کیست، کجایی است، چرا خورده شراب |
***
تا قبلهی ابروی تو ای یار کج است | محراب دل و قبلهی احرار کج است | |||||
ما جانب قبلهی دگر رو نکنیم | آن قبله مارست گر چه بسیار کج است |
***
فرموده خدا بزرگی آیین من است | تمکین شهان ز فر تمکین من است | |||||
فرماندهی اختران به صد جاه و جلال | فرمان بر شاه ناصرالدین من است |
***
این دل که به شهر عشق سرگشتهی تست | بیمار و غریب و در به در گشتهی تست | |||||
برگشتگی بخت و سیه روزی او | از مژگان سیاه برگشتهی تست |
***
آمد مه شوال و مه روزه گذشت | و ایام صیام و رنج سی روزه گذشت | |||||
صد شکر خدا را که روزی روزهی ما | گاهی به غنا و گه به دریوزه گذشت |
***
تا دل به برم هوای دلبر دارد | افسانهی عشق دلبر از بر دارد | |||||
دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری | دل از دلبر چگونه دل بر دارد |
***
زلفین سیه که در بناگوش تواند | سر بر سر هم نهاده بر دوش تواند | |||||
سایند سر از ادب به پایت شب و روز | آری دو سیاه حلقه در گوش تواند |
***
از هر دو جهان مرا مقید کردند | وان گه به مدیح شه مقید کردند | |||||
این نامه که مدح ناصرالدین شاه است | ترتیب وی از خط محمد کردند |
***
یک عمر شهان تربیت عیش کنند | تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند | |||||
نازم به جهان همت درویشان را | کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند |
***
آشفته سخن چو زلف جانان خوش تر | چون کار جهان بی سر و سامان خوش تر | |||||
مجموعهی عاشقان بود دفتر من | مجموعهی عاشقان پریشان خوش تر |
***
تا دل به هوای وصل جانان دادم | لب بر لب او نهاده و جان دادم | |||||
خضر ار ز لب چشمهی حیوان جان یافت | من جان به لب چشمهی حیوان دادم |
***
گاهی هوس بادهی رنگین دارم | گاه آرزوی وصل نگارین دارم | |||||
گه سبحه به دست و گاه زنار به دوش | یارب چه کنم، کیم، چه آیین دارم |
***
بگذار که خویش را به زاری بکشم | مپسند که بار شرمساری بکشم | |||||
چون دوست به مرگ من به هر حال خوش است | من نیز به مرگ خود به هر حال خوشم |
***
تا دست ارادت به تو دادهست دلم | دامان طرب ز کف نهادهست دلم | |||||
ره یافته در زلف دل آویز کجت | القصه به راه کج فتادهست دلم |
***
بگذار که تا میخورم و مست شوم | چون مست شوم به عشق پا بست شوم | |||||
پابست شوم به کلی از دست شوم | ار مست شوم نیست شوم، هست شوم |
***
تو مردمک چشم من مهجوری | زان با همه نزدیکیت از من دوری | |||||
نی نی غلطم تو جان شیرین منی | زان با منی وز چشم من مستوری |