دیوان شمس/چند قبا بر قد دل دوختم
ظاهر
چند قبا بر قد دل دوختم | چند چراغ خرد افروختم | |||||
پیر فلک را که قراریش نیست | گردش بس بوالعجب آموختم | |||||
گنج کرم آمد مهمان من | وام فقیران ز کرم توختم | |||||
حاصل از این سه سخنم بیش نیست | سوختم و سوختم و سوختم | |||||
بر مثل شمعم من پاکباز | ریختم آن دخل که اندوختم | |||||
بس که بسی نکته عیسی جان | در دل و در گوش خر اسپوختم | |||||
بس که اذا تم دنا نقصه | تا بنگوید صنم شوخ تم |