دیوان شمس/هله نیم مست گشتم قدحی دگر مدد کن
ظاهر
هله نیم مست گشتم قدحی دگر مدد کن | چو حریف نیک داری تو به ترک نیک و بد کن | |||||
منگر که کیست گریان ز جفا و کیست عریان | نه وصی آدمی تو بنشین و کار خود کن | |||||
نظری به سوی می کن به نوای چنگ و نی کن | نظری دگر به سوی رخ یار سروقد کن | |||||
شکرت چو آرزو شد ز لب شکرفروشش | چو عباس دبس زودتر ز شکرفروش کدکن | |||||
نه که کودکم که میلم به مویز و جوز باشد | تو مویز و جوز خود را بستان در آن سبد کن | |||||
شکر خوش تبرزد که هزار جان به ارزد | حسد ار کنی تو باری پی آن شکر حسد کن | |||||
به بت شکرفشان شو ز لبش شکرستان شو | جهت قران ماهش چو منجمان رصد کن | |||||
چو رسید ماه روزه نه ز کاسه گو نه کوزه | پس از این نشاط و مستی ز صراحی ابد کن | |||||
به سماع و طوی بنشین به میان کوی بنشین | که کسی خورت نبیند طرب از می احد کن | |||||
چو عروس جان ز مستی برسد به کوی هستی | خورشش از این طبق ده تتقش هم از خرد کن | |||||
ز سخن ملول گشتی که کسیت نیست محرم | سبک آینه بیان را تو بگیر و در نمد کن |