دیوان شمس/نو به نو هر روز باری می کشم
ظاهر
نو به نو هر روز باری می کشم | وین بلا از بهر کاری می کشم | |||||
زحمت سرما و برف ماه دی | بر امید نوبهاری می کشم | |||||
پیش آن فربه کن هر لاغری | این چنین جسم نزاری می کشم | |||||
از دو صد شهرم اگر بیرون کنند | بهر عشق شهریاری می کشم | |||||
گر دکان و خانهام ویران شود | بر وفای لاله زاری می کشم | |||||
عشق یزدان پس حصاری محکم است | رخت جان اندر حصاری می کشم | |||||
ناز هر بیگانه سنگین دلی | بهر یاری بردباری می کشم | |||||
بهر لعلش کوه و کانی می کنم | بهر آن گل بار خاری می کشم | |||||
بهر آن دو نرگس مخمور او | همچو مخموران خاری می کشم | |||||
بهر صیدی کو نمیگنجد به دام | دام و داهول شکاری می کشم | |||||
گفت ای غم تا قیامت می کشی | می کشم ای دوست آری می کشم | |||||
سینه غار و شمس تبریزی است یار | سخره بهر یار غاری می کشم |