دیوان شمس/ناآمده سیل تر شدستیم

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(ناآمده سیل تر شدستیم)
  ناآمده سیل تر شدستیم نارفته به دام پای بستیم  
  شطرنج ندیده‌ایم و ماتیم یک جرعه نخورده‌ایم و مستیم  
  همچون شکن دو زلف خوبان نادیده مصاف ما شکستیم  
  ما سایه آن بتیم گویی کز اصل وجود بت پرستیم  
  سایه بنماید و نباشد ما نیز چو سایه نیست هستیم