دیوان شمس/من اشتر مست شهریارم
ظاهر
من اشتر مست شهریارم | آن خایم کز گلو برآرم | |||||
چون گلبن روی اوست خویم | اشکوفه من بود نثارم | |||||
چون بحر اگر ترش کنم رو | پرگوهر و در بود کنارم | |||||
گر یار وصال ما نجوید | با عشق وصال یار غارم | |||||
خواری که به پیش خلق عار است | آن عار شدهست افتخارم | |||||
باد منطق برون کن از لنج | کز باد نطق در این غبارم |