دیوان شمس/مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته
ظاهر
مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته | که شرم بادت از آن زلفهای آشفته | |||||
از این سپس منم و شب روی و حلقه یار | شب دراز و تب و رازهای ناگفته | |||||
برون پرده درند آن بتان و سوزانند | که لطفهای بتان در شب است بنهفته | |||||
به خواب کن همه را طاق شو از این جفتان | به سوی طاق و رواقش مرو به شب جفته | |||||
بدانک خلوت شب بر مثال دریایی است | به قعر بحر بود درهای ناسفته | |||||
رخ چو کعبه نما شاه شمس تبریزی | که باشدت عوض حجهای پذرفته |