دیوان شمس/مرحبا ای پرده تو آن پردهای
ظاهر
مرحبا ای پرده تو آن پردهای | کز جهان جان نشان آوردهای | |||||
برگذر از گوش و بر جانها بزن | ز آنک جان این جهان مردهای | |||||
درربا جان را و بر بالا برو | اندر آن عالم که دل را بردهای | |||||
ماه خندانت گواهی میدهد | کان شراب آسمانی خوردهای | |||||
جان شیرینت نشانی میدهد | کز الست اندر عسل پروردهای | |||||
سبزهها از خاک بررستن گرفت | تا نماید کشتها که کردهای |