دیوان شمس/مرا هر لحظه منزل آسمانی
ظاهر
مرا هر لحظه منزل آسمانی | تو را هر دم خیالی و گمانی | |||||
تو گویی کو طمع کردهست در من | جهانی زین خیال اندر زیانی | |||||
بر آن چشم دروغت طمع کردم | که چون دوزخ نمودستت جنانی | |||||
بر آن عقل خسیست طمع کردم | که جان دادی برای خاکدانی | |||||
چه نور افزاید از برق آفتابی | چه بربندد ز ویرانی جهانی | |||||
ز یک قطره چه خواهد خورد بحری | ز یک حبه چه دزدد گنج و کانی | |||||
چه رونق یا چه آرایش فزاید | ز پژمرده گیایی گلستانی | |||||
به حق نور چشم دلبر من | که روشنتر از این نبود نشانی | |||||
به حق آن دو لعل قندبارش | که شرح آن نگنجد در دهانی | |||||
که مقصودم گشاد سینهای بود | نه طمع آنک بگشایم دکانی | |||||
غرض تا نانی آن جا پخته گردد | نه آنک درربایم از تو نانی | |||||
ز بهمان و فلان تو فارغ آیند | طمع آن نی که گویندم فلانی |