دیوان شمس/مبارک باد آمد ماه روزه
ظاهر
مبارکباد آمد ماه روزه | رهت خوش باد ای همراه روزه | |||||
شدم بر بام تا مه را ببینم | که بودم من به جان دلخواه روزه | |||||
نظر کردم کلاه از سر بیفتاد | سرم را مست کرد آن شاه روزه | |||||
مسلمانان سرم مست است از آن روز | زهی اقبال و بخت و جاه روزه | |||||
بجز این ماه ماهی هست پنهان | نهان چون ترک در خرگاه روزه | |||||
بدان مه ره برد آن کس که آید | در این مه خوش به خرمنگاه روزه | |||||
رخ چون اطلسش گر زرد گردد | بپوشد خلعت از دیباه روزه | |||||
دعاها اندر این مه مستجاب است | فلکها را بدرد آه روزه | |||||
چو یوسف ملک مصر عشق گیرد | کسی کو صبر کرد در چاه روزه | |||||
سحوری کم زن ای نطق و خمش کن | ز روزه خود شوند آگاه روزه | |||||
بیا ای شمس دین و فخر تبریز | تویی سرلشکر اسپاه روزه |