دیوان شمس/ماییم در این گوشه پنهان شده از مستی
ظاهر
ماییم در این گوشه پنهان شده از مستی | ای دوست حریفان بین یک جان شده از مستی | |||||
از جان و جهان رسته چون پسته دهان بسته | دمها زده آهسته زان راز که گفتستی | |||||
ماییم در این خلوت غرقه شده در رحمت | دستی صنما دستی میزن که از این دستی | |||||
عاشق شده بر پستی بر فقر و فرودستی | ای جمله بلندیها خاک در این پستی | |||||
جز خویش نمیدیدی در خویش بپیچیدی | شیخا چه ترنجیدی بیخویش شو و رستی | |||||
بربند در خانه منمای به بیگانه | آن چهره که بگشادی و آن زلف که بربستی | |||||
امروز مکن جانا آن شیوه که دی کردی | ما را غلطی دادی از خانه برون جستی | |||||
صورت چه که بربودی در سر بر ما بودی | برخاستی از دیده در دلکده بنشستی | |||||
شد صافی بیدردی عقلی که توش بردی | شد داروی هر خسته آن را که توش خستی | |||||
ای دل بر آن ماهی زین گفت چه میخواهی | در قعر رو ای ماهی گر دشمن این شستی |