دیوان شمس/لاله ستانست از عکس تو هر شورهای
ظاهر
لاله ستانست از عکس تو هر شورهای | عکس لبت شهد ساخت تلخی هر غورهای | |||||
مصحف عشق تو را دوش بخواندم به خواب | آه که چه دیوانه شد جان من از سورهای | |||||
مشکل هر دو جهان آه چه حلوا شود | گر شکر تو شود مغز شکربورهای | |||||
چهره چون آفتاب بر تن چون غوره تاب | تا بشود پرشکر در تن هر رودهای | |||||
وا شدن از خویشتن هست ز ماسوره سهل | چونک سر رشته یافت خصم ز ماسورهای | |||||
جسم که چون خربزهست تا نبری چون خورند | بشکن و پیدا شود قیمت لاهورهای | |||||
آه که ندیدی هنوز بر سر میدان عشق | رقص کنان کلهها هر طرفی کورهای | |||||
پیش طبیب دو کون رفتم بیمار عشق | نبض دلم میجهید در کف قارورهای | |||||
گفتمش ای شمس دین مفخر تبریز آه | جز ز تو یابد شفا علت ناسورهای |