دیوان شمس/قصر بود روح ما نی تل ویرانهای
ظاهر
قصر بود روح ما نی تل ویرانهای | همدم ما یار ما نی دم بیگانهای | |||||
بادیهای هایلست راه دل و کی رسد | جز که دل پردلی رستم مردانهای | |||||
نی دل خصم افکنی بل دل خویش افکنی | نی دل تن پروری عاشق جانانهای | |||||
چونک فروشد تنش در تک خاک لحد | رست درخت قبول از بن چون دانهای | |||||
عاشق آن نور کیست جز دل نورانیی | فتنه آن شمع چیست جز تن پروانهای | |||||
مسرح روح الله است جلوه روح القدس | زانک ورا آفتاب هست عزبخانهای |