دیوان شمس/ز آفتاب سعادت مرا شراباتست

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(ز آفتاب سعادت مرا شراباتست)
  ز آفتاب سعادت مرا شراباتست که ذره‌های تنم حلقه خراباتست  
  صلای چهره خورشید ما که فردوسست صلای سایه زلفین او که جناتست  
  به آسمان و زمین لطف ایتیا فرمود که آسمان و زمین مست آن مراعاتست  
  ز هست و نیست برون‌ست تختگاه ملک هزار ساله از آن سوی نفی و اثباتست  
  هزار در ز صفا اندرون دل بازست شتاب کن که ز تأخیرها بس آفاتست  
  حیات‌های حیات آفرین بود آن جا از آنک شاه حقایق نه شاه شهماتست  
  ز نردبان درون هر نفس به معراجند پیاله‌های پر از خون نگر که آیاتست  
  در آن هوا که خداوند شمس تبریزیست نه لاف چرخه چرخ‌ست و نی سماواتست