دیوان شمس/دلاراما چنین زیبا چرایی
ظاهر
دلاراما چنین زیبا چرایی | چنین چست و چنین رعنا چرایی | |||||
گرفتم من که جانی و جهانی | چنین جان و جهان آرا چرایی | |||||
گرفتم من که الیاسی و خضری | چو آب خضر عمرافزا چرایی | |||||
گرفتم من که دنیایی و دینی | چو دنیا مایه سودا چرایی | |||||
گرفتم گنج قارونی به خوبی | چو موسی با ید بیضا چرایی | |||||
ز رشکت دوست خون دوست ریزد | بدین حد شنگ و سرغوغا چرایی | |||||
چو نور تو گرفت از قاف تا قاف | نهان از دیده چون عنقا چرایی | |||||
ندارد هیچ حلوا طبع صهبا | تو هم حلوا و هم صهبا چرایی | |||||
ز عشق گفت تو با خود بجنگم | که پیش چون ویی گویا چرایی |