دیوان شمس/داد دهی ساغر و پیمانه را
ظاهر
داد دهی ساغر و پیمانه را | مایه دهی مجلس و میخانه را | |||||
مست کنی نرگس مخمور را | پیش کشی آن بت دردانه را | |||||
جز ز خداوندی تو کی رسد | صبر و قرار این دل دیوانه را | |||||
تیغ برآور هله ای آفتاب | نور ده این گوشه ویرانه را | |||||
قاف تویی مسکن سیمرغ را | شمع تویی جان چو پروانه را | |||||
چشمه حیوان بگشا هر طرف | نقل کن آن قصه و افسانه را | |||||
مست کن ای ساقی و در کار کش | این بدن کافر بیگانه را | |||||
گر نکند رام چنین دیو را | پس چه شد آن ساغر مردانه را | |||||
نیم دلی را به چه آرد که او | پست کند صد دل فرزانه را | |||||
از پگه امروز چه خوش مجلسیست | آن صنم و فتنه فتانه را | |||||
بشکند آن چشم تو صد عهد را | مست کند زلف تو صد شانه را | |||||
یک نفسی بام برآ ای صنم | رقص درآر استن حنانه را | |||||
شرح فتحنا و اشارات آن | قفل بگوید سر دندانه را | |||||
شاه بگوید شنود پیش من | ترک کنم گفت غلامانه را |