دیوان شمس/تا به جان مست عشق آن یارم
ظاهر
تا به جان مست عشق آن یارم | سرده بادههای انوارم | |||||
هر دمی گر نه جان نو دهدم | ای دل از جان خویش بیزارم | |||||
گرد آن مه چو چرخ می گردم | پس دگر چیست در زمین کارم | |||||
بر سر کارگاه خوبی بود | سوزنش کردهست چون تارم | |||||
سوزنم چنگ شد از او در تار | تا به آواز زیر می زارم | |||||
تا من این کارگاه عالم را | کو حجاب حق است بردارم | |||||
تا بسوزم حجاب غفلت و خواب | ز آتش چشمهای بیدارم | |||||
تا بیابم ز شمس تبریزی | صحت این ضمیر بیمارم |