دیوان شمس/بیچاره کسی که می ندارد
ظاهر
بیچاره کسی که می ندارد | غوره به سلف همیفشارد | |||||
بیچاره زمین که شوره باشد | وین ابر کرم بر او نبارد | |||||
باری دل من صبوح مستست | وام شب دوش میگزارد | |||||
گفتم به صبوح خفتگان را | پامزد ویم که سر برآرد | |||||
امروز گریخت شرم از من | او بر کف مست کی نگارد | |||||
ساقیست گرفته گوشم امروز | یک لحظه مرا نمیگذارد | |||||
جام چو عصاش اژدها شد | بر قبطی عقل میگمارد | |||||
خاموش و ببین که خم مستان | چون جام شریف میسپارد |