دیوان شمس/بگو به گوش کسانی که نور چشم منند
ظاهر
بگو به گوش کسانی که نور چشم منند | که باز نوبت آن شد که توبهها شکنند | |||||
هزار توبه و سوگند بشکنند آن دم | که غمزههای دلارام طبل حسن زنند | |||||
چو یار مست خرابست و روز روز طرب | به غیر شنگی و مستی بیا بگو چه کنند | |||||
به گوش هوش بگفتم به آب روی برو | که این دم ار که قافی هم از بنت بکنند | |||||
ز بس که خرقه گرو برد پیر باده فروش | کنون به کوی خرابات جمله بوالحسن اند | |||||
بگیر مطرب جانی قنینه کانی | نواز تنتن تنتن که جمله بیتو تنند | |||||
مقیم همچو نگین شو به حلقه عشاق | که غیر حلقه عشاق جمله ممتحنند | |||||
به جان جمله مردان که هر که عاشق نیست | همه زنند به معنی ببین زنان چه زنند | |||||
به جان جمله جانها که هر کش آن جان نیست | همه تنند نگه کن فروتنان چه تنند | |||||
خموش باش که گفتی از این سپیدتر چیست | خسان سیاه گلیمند اگر چه یاسمنند |