دیوان شمس/به سوی ما نگر چشمی برانداز
ظاهر
به سوی ما نگر چشمی برانداز | وگر فرصت بود بوسی درانداز | |||||
چو کردی نیت نیکو مگردان | از آن گلشن گلی بر چاکر انداز | |||||
اگر خواهی که روزافزون بود کار | نظر بر کار ما افزونتر انداز | |||||
وگر تو فتنه انگیزی و خودکام | رها کن داد و رسمی دیگر انداز | |||||
نگون کن سرو را همچون بنفشه | گناه غنچه بر نیلوفر انداز | |||||
ز باد و بوی توست امروز در باغ | درختان جمله رقاص و سرانداز | |||||
چو شاخ لاغری افزون کند رقص | تو میوه سوی شاخ لاغر انداز | |||||
چو آمد خار گل را اسپری بخش | چو خصم آمد به سوسن خنجر انداز | |||||
بر عاشق بری چون سیم بگشا | سوی مفلس یکی مشتی زر انداز | |||||
برآ ای شاه شمس الدین تبریز | یکی نوری عجب بر اختر انداز |