دیوان شمس/به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن)
  به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن به خدا که ز تو آموخت کمر بندیدن  
  به خدا چرخ همان دید که من دیدستم ور نه دیدی ز چه بودیش به سر گردیدن  
  گفتم ای نی تو چنین زار چرا می نالی گفت خوردم دم او شرط بود نالیدن  
  گفتم ای ماه نو این جمله گداز تو ز چیست گفت کاهش دهدم فایده بالیدن  
  فایده زفت شدن در کمی و کاستن است از پی خرج بود مکسبه‌ها ورزیدن  
  پر پروانه پی درک تف شمع بود چونک آن یافت نخواهد پر و دریازیدن  
  در فنا جلوه شود فایده هستی‌ها پس نباید ز بلا گریه و درچغزیدن  
  پس خمش باش همی‌خور ز کمان‌هاش خدنگ چون هنر در کمیت خواهد افزاییدن