دیوان شمس/با چرخ گردان تیره هوایی
ظاهر
با چرخ گردان تیره هوایی | دارد همیشه قصد جدایی | |||||
هذا محمد قتلی تغمد | انا معود حمد الجفایی | |||||
هذا حبیبی هذا طبیبی | هذا ادیبی هذا دوایی | |||||
هذا مرادی هذا فادی | هذا عمادی هذا لوایی | |||||
پر کن سبویی بیگفت و گویی | باهای و هویی گر یار مایی | |||||
هان ای صفورا بشکن سبو را | مفکن عمو را در بینوایی | |||||
گر شد سبویی داریم جویی | در شهره کویی تو گر سقایی | |||||
این عیش باقی نبود گزافی | بی پر نپرد مرغ هوایی | |||||
بنمای جان را قولنجیان را | تنهاروی کن رسم همایی | |||||
از بهر حس شان جسم نجس شان | ز ایشان چه خیزد گند گدایی | |||||
زین رز برون بر گنده بغل را | پهلوی نعنع کن گندنایی | |||||
بسیار کوشی تا دل بپوشی | هر جزوت این جا بدهد گوایی | |||||
ننوشته خواند ناگفته داند | تو سخت رویی بس بیحیایی | |||||
چون نیست رختت چون نیست بختت | ز آن روی سختت ناید کیایی | |||||
جنس سگانی وغ وغ کنانی | میگرد در کو در خانه نایی | |||||
در خانه بلبل داریم صلصل | کز سگ نیاید زیبانوایی | |||||
نک بلبل حر نک بلبله پر | برخیز سنقر تا چند پایی | |||||
عمری چو نوحی یاری چو روحی | گاهی غدایی گاهی عشایی | |||||
نوشیست و مینوش وز گفت خاموش | وین طبل کم زن بس ای مرایی |