دیوان شمس/با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن
ظاهر
با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن | چون او ببیند روی تو هر برگ او گردد سه من | |||||
ای گلشن تو زندگی وی زخم تو فرخندگی | وی بندهات را بندگی بهتر ز ملک انجمن | |||||
گفتی که جان بخشم تو را نی نی بگو بکشم تو را | تا زندهای باشم تو را چون شمع در گردن زدن | |||||
زاهد چه جوید رحم تو عاشق چه جوید زخم تو | آن مردهای اندر قبا وین زندهای اندر کفن | |||||
آن در خلاص جان دود وین عشق را قربان شود | آن سر نهد تا جان برد وین خصم جان خویشتن | |||||
ای تافته در جان من چون آفتاب اندر حمل | وی من ز تاب روی تو همچون عقیق اندر یمن |