دیوان شمس/بار دیگر ملتی برساختی برساختی
ظاهر
بار دیگر ملتی برساختی برساختی | سوی جان عاشقان پرداختی پرداختی | |||||
بار دیگر در جهان آتش زدی آتش زدی | تا به هفتم آسمان برتاختی برتاختی | |||||
پرده هفت آسمان بشکافتی بشکافتی | گوی را در لامکان انداختی انداختی | |||||
سوی جانان برشدی دامن کشان دامن کشان | جانها را یک به یک بشناختی بشناختی | |||||
درزدی در طور سینا آتشی نو آتشی | کوه را و سنگ را بگداختی بگداختی | |||||
بود در بحر حقایق موجها در موجها | بر سر آن بحر جان میباختی میباختی | |||||
صبر کردی تا که دریا رام گشت و رام گشت | بهر کشتی بادبان افراختی افراختی |