دیوان شمس/ای شه جاودانی وی مه آسمانی
ظاهر
ای شه جاودانی وی مه آسمانی | چشمه زندگانی گلشن لامکانی | |||||
تا زلال تو دیدم قصه جان شنیدم | همچو جان ناپدیدم در تک بینشانی | |||||
عاشق مشک خوش بو میکند صید آهو | میرود مست هر سو یا تواش میدوانی | |||||
ای شکر بنده تو زان شکرخنده تو | ای جهان زنده از تو غرقه زندگانی | |||||
روز شد های مستان بشنوید از گلستان | میکند مرغ دستان شیوه دلستانی | |||||
شیوه یاسمین کن سر بجنبان چنین کن | خانه پرانگبین کن چون شکر میفشانی | |||||
نرگست مست گشته جنیی یا فرشته | با شکر درسرشته غنچه گلستانی | |||||
با چنین ساقی حق با خودی کفر مطلق | میزند جان معلق با می رایگانی | |||||
روز و شب ای برادر مست و بیخویش خوشتر | مست الله اکبر کش نبوده است ثانی | |||||
نام او جان جانها یاد او لعل کانها | عشق او در روانها هم امان هم امانی | |||||
چون برم نام او را دررسد بخت خضرا | اسم شد پس مسما بیدوی بیتوانی | |||||
چند مستند پنهان اندر این سبز میدان | میروم سوی ایشان با تو گفتم تو دانی | |||||
جان ویسند و رامین سخت شیرین شیرین | مفخر آل یاسین وز خدا ارمغانی | |||||
تو اگر میشتابی سوی مرغان آبی | آب حیوان بیابی قلزم شادمانی | |||||
چرب و شیرین بخوردی عیش و عشرت بکردی | سوی عشق آی یک شب هم ببین میزبانی | |||||
ما هم از بامدادان بیخود و مست و شادان | ای شه بامرادان مستمان میکشانی | |||||
با ظریفان و خوبان تا به شب پای کوبان | وز می پیر رهبان هر دمی دوستگانی | |||||
این قدح می شتابد تا شما را بیابد | در دل و جان بتابد از ره بیدهانی | |||||
ای که داری تو فهمی قبض کن قبض اعمی | غیر این نیست چیزی تو مباش امتحانی | |||||
غیر این نیست راهی غیر این نیست شاهی | غیر این نیست ماهی غیر این جمله فانی | |||||
نی خمش کن خمش کن رو به قاصد ترش کن | ترک اصحاب هش کن باده خور در نهانی |