پرش به محتوا

دیوان شمس/ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من)
  ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من مرگ بر من شده بی‌تو مثل شهد و لبن  
  می طپد ماهی بی‌آب بر آن ریگ خشن تا جدا گردد آن جان نزارش ز بدن  
  آب تلخی شده بر جانوران آب حیات شکر خشک بر ایشان بتر از گور و کفن  
  نیست بازی کشش جزو به اصل کل خویش چند پیغامبر بگریست پی حب وطن  
  کودکی کو نشناسد وطن و مولد خویش دایه خواهد چه ستنبول مر او را چه یمن  
  شد چراگاه ستاره سوی مرعای فلک حیوان خاک پرستد مثل سرو و سمن  
  من از این ناله اگر چه که دهان می بندم نتوان در شکم آب فروبست دهن  
  نفس چغز ز آب است نه از باد هوا بحریان را هله این باشد معهوده و فن  
  عارفانی که نهانند در آن قلزم نور دمشان جمله ز نوری است ظلامات شکن  
  قلم و لوح چو این جا برسیدیم شکست شکند کوه چو آگه شود از رب منن