دیوان شمس/ای ز رویت تافته در هر زمانی نور نو
ظاهر
ای ز رویت تافته در هر زمانی نور نو | وی ز نورت نقش بسته هر زمانی حور نو | |||||
کژ نشین و راست بشنو عقل ماند یا خرد | ساقیی چون تو و هر دم باده منصور نو | |||||
کی تواند شیشه ای را ز آتشی برداشتن | یا می کهنه کی داند ساختن ز انگور نو | |||||
میچشان و میکشان روشن دلان را جوق جوق | تازه میکن این جهان کهنه را از شور نو | |||||
عشق عشرت پیشه ای که دولتت پاینده باد | روز روزت عید تازه هر شبانگه سور نو |