دیوان شمس/ای دشمن روزه و نمازم
ظاهر
ای دشمن روزه و نمازم | وی عمر و سعادت درازم | |||||
هر پرده که ساختم دریدی | بگذشت از آنک پرده سازم | |||||
ای من چو زمین و تو بهاری | پیدا شده از تو جمله رازم | |||||
چون صید شدم چگونه پرم | چون مات توام دگر چه بازم | |||||
پروانه من چو سوخت بر شمع | دیگر ز چه باشد احترازم | |||||
نزدیکتری به من ز عقلم | پس سوی تو من چگونه یازم | |||||
بگداز مرا که جمله قندم | گر من فسرم وگر گدازم | |||||
یک بارگی از وفا مشو دست | یک بار دگر ببین نیازم | |||||
یک بار دگر مرا فسون خوان | وز روح مسیح کن طرازم | |||||
بر قنطره بست باج دارم | از بهر عبور ده جوازم | |||||
خاموش که گفت حاجتش نیست | در گفتن خویش یاوه تازم | |||||
خاموش که عاقبت مرا کار | محمود بود چو من ایازم |