دیوان شمس/ای درآورده جهانی را ز پای
ظاهر
ای درآورده جهانی را ز پای | بانگ نای و بانگ نای و بانگ نای | |||||
چیست نی آن یار شیرین بوسه را | بوسه جای و بوسه جای و بوسه جای | |||||
آن نی بیدست و پا بستد ز خلق | دست و پای و دست و پای و دست پای | |||||
نی بهانهست این نه بر پای نی است | نیست الا بانگ پر آن همای | |||||
خود خدای است این همه روپوش چیست | میکشد اهل خدا را تا خدای | |||||
ما گدایانیم و الله الغنی | از غنی دان آنچ بینی با گدای | |||||
ما همه تاریکی و الله نور | ز آفتاب آمد شعاع این سرای | |||||
در سرا چون سایه آمیز است نور | نور خواهی زین سرا بر بام آی | |||||
دلخوشی گاهی و گاهی تنگ دل | دل نخواهی تنگ رو زین تنگنای |