دیوان شمس/ای خوشا روز که پیش چو تو سلطان میرم
ظاهر
ای خوشا روز که پیش چو تو سلطان میرم | پیش کان شکر تو شکرافشان میرم | |||||
صد هزاران گل صدبرگ ز خاکم روید | چونک در سایه آن سرو گلستان میرم | |||||
ای بسا دست که خایند حریصان حیات | چونک در پای تو من دست فشانان میرم | |||||
شربت مرگ چو اندر قدح من ریزی | بر قدح بوسه دهم مست و خرامان میرم | |||||
چون به بوی خوش یک سیب تو موسی جان داد | پس عجب نیست کز آسیب تو چون جان میرم | |||||
چون خزان از خبر مرگ اگر زرد شوم | چون بهار از لب خندان تو خندان میرم | |||||
بارها مردم من وز دم تو زنده شدم | گر بمیرم ز تو صد بار بدان سان میرم | |||||
من پراکنده بدم خاک بدم جمع شدم | پیش جمع تو نشاید که پریشان میرم | |||||
همچو فرزند که اندر بر مادر میرد | در بر رحمت و بخشایش رحمان میرم | |||||
چه حدیث است کجا مرگ بود عاشق را | این محالت که در چشمه حیوان میرم | |||||
شمس تبریز کسانی که به تو زنده نیند | سوی تو زنده شوم از سوی ایشان میرم |