دیوان شمس/ای آنک جمله عالم از توست یک نشانی
ظاهر
ای آنک جمله عالم از توست یک نشانی | زخمت بر این نشانه آمد کنون تو دانی | |||||
زخمی بزن دگر تو مرهم نخواهم از تو | گر یک جهان نماند چه غم تو صد جهانی | |||||
در شرح درنیایی چون شرح سر حقی | در جان چرا نیایی چون جان جان جانی | |||||
ماییم چون درختان صنع تو باد گردان | خود کار باد دارد هر چند شد نهانی | |||||
زان باد سبز گردیم زان باد زرد گردیم | گر برگ را بریزی از میوه کی ستانی | |||||
در نقش باغ پیش است در اصل میوه پیش است | تو اولین گهر را آخر همیرسانی | |||||
خواهم که از تو گویم وز جز تو دست شویم | پنهان شوی و ما را در صف همیکشانی |