دیوان شمس/اگر سرمست اگر مخمور باشم
ظاهر
اگر سرمست اگر مخمور باشم | مهل کز مجلس تو دور باشم | |||||
رخم از قبله جان نور گیرد | چو با یاد تو اندر گور باشم | |||||
قرارم کی بود خود در تک گور | چو بر دمگاه نفخ صور باشم | |||||
صد افسنتین و داروهای نافع | تویی جان را چو من رنجور باشم | |||||
شوم شیرین ز لطف گوهر تو | اگر چون بحر تلخ و شور باشم | |||||
اگر غم همچو شب عالم بگیرد | برآ ای صبح تا منصور باشم | |||||
تویی روز و منم استاره روز | عجب نبود اگر مشهور باشم | |||||
به من شادند جمله روزجویان | چو پیش آهنگ چون تو نور باشم | |||||
مرا مخمور می داری نه از بخل | ولی تا ساکن و مستور باشم | |||||
بدان مستور می داری چو حوتم | که تا از عقربت مهجور باشم | |||||
چه غم دارم ز نیش عقرب ای ماه | چو غرق شهد چون زنبور باشم | |||||
خمش کردم ولیکن عشق خواهد | که پیش زخمهاش طنبور باشم |