دیوان شمس/اگر خواهی مرا می در هوا کن
ظاهر
اگر خواهی مرا می در هوا کن | وگر سیری ز من رفتم رها کن | |||||
نیم قانع به یک جام و به صد جام | دوساله پیش تو دارم قضا کن | |||||
بده می گر ننوشم بر سرم ریز | وگر نیکو نگفتم ماجرا کن | |||||
من از قندم مرا گویی ترش شو | تو ماشی را بگیر و لوبیا کن | |||||
سر خم را به کهگل هین مبندا | دل خم را برآور دلگشا کن | |||||
مرا چون نی درآوردی به ناله | چو چنگم خوش بساز و بانوا کن | |||||
اگر چه می زنی سیلیم چون دف | که آوازی خوشی داری صدا کن | |||||
چو دف تسلیم کردم روی خود را | بزن سیلی و رویم را قفا کن | |||||
همیزاید ز دف و کف یک آواز | اگر یک نیست از همشان جدا کن | |||||
حریف آن لبی ای نی شب و روز | یکی بوسه پی ما اقتضا کن | |||||
تو بوسه بارهای و جمله خواری | نگیری پند اگر گویم سخا کن | |||||
شدی ای نی شکر ز افسون آن لب | ز لب ای نیشکر رو شکرها کن | |||||
نه شکر است این نوای خوش که داری | نوای شکرین داری ادا کن | |||||
خموش از ذکر نی می باش یکتا | که نی گوید که یکتا را دو تا کن |