دیوان شمس/اول نظر ار چه سرسری بود
ظاهر
اول نظر ار چه سرسری بود | سرمایه و اصل دلبری بود | |||||
گر عشق وبال و کافری بود | آخر نه به روی آن پری بود | |||||
آن جام شراب ارغوانی | وان آب حیات زندگانی | |||||
وان دیده بخت جاودانی | آخر نه به روی آن پری بود | |||||
جمعیت جانهای خرم | در سایه آن دو زلف درهم | |||||
در مجلس و بزم شاه اعظم | آخر نه به روی آن پری بود | |||||
از رنگ تو گشتهایم بیرنگ | زان سوی جهان هزار فرسنگ | |||||
آن دم که بماند جان ما دنگ | آخر نه به روی آن پری بود | |||||
در عشق پدید شد سپاهی | در سایه چتر پادشاهی | |||||
افتاده دلم میان راهی | آخر نه به روی آن پری بود | |||||
همچون مه نو ز غم خمیدن | چون سایه به رو و سر دویدن | |||||
از عالم دل ندا شنیدن | آخر نه به روی آن پری بود | |||||
آن مه که بسوخت مشتری را | بشکست بتان آزری را | |||||
گر دل بگزید کافری را | آخر نه به روی آن پری بود | |||||
گر هجده هزار عالم ای جان | پر گشت ز قال و قال ای جان | |||||
وان شعله نور حالم ای جان | آخر نه به روی آن پری بود | |||||
گر داد طریق عشق دادیم | ور زان مه و آفتاب شادیم | |||||
ور دیده نو در او گشادیم | آخر نه به روی آن پری بود | |||||
آن دم که ز ننگ خویش رستیم | وان می که ز بوش بود مستیم | |||||
وان ساغرها که درشکستیم | آخر نه به روی آن پری بود | |||||
باغی که حیات گشت وصلش | خوشتر ز بهار و چار فصلش | |||||
شمس تبریز اصل اصلش | آخر نه به روی آن پری بود |