دیوان شمس/از بهر مرغ خانه چون خانهای بسازی
ظاهر
از بهر مرغ خانه چون خانهای بسازی | اشتر در او نگنجد با آن همه درازی | |||||
آن مرغ خانه عقل است و آن خانه این تن تو | اشتر جمال عشق است با قد و سرفرازی | |||||
رطل گران شه را این مرغ برنتابد | بویی کز او بیابی صد مغز را ببازی | |||||
از ما مجوی جانا اسرار این حقیقت | زیرا که غرق غرقم از نکته مجازی | |||||
من هیکلی بدیدم اسرار عشق در وی | کردم حمایل آن را از روی لاغ و بازی | |||||
تا شد گرانترک شد آن هیکل خدایی | تا برنتابد آن را پشت هزار تازی | |||||
شد پردهام دریده تا پردهها بسوزم | از آتشی که خیزد در پرده حجازی | |||||
چون عشق او بغرد وین پردهها بدرد | با شمس حق تبریز در وقت عشقبازی |