دیوان شمس/آوخ آوخ چو من وفاداری
ظاهر
آوخ آوخ چو من وفاداری | در تمنای چون تو خون خواری | |||||
آوخ آوخ طبیب خون ریزی | بر سر زار زار بیماری | |||||
آن جفاها که کردهای با من | نکند هیچ یار با یاری | |||||
گفتمش قصد خون من داری | بی خطا و گناه گفت آری | |||||
عشق جز بیگناه مینکشد | نکشد عشق او گنه کاری | |||||
هر زمان گلشنی همیسوزم | تو چه باشی به پیش من خاری | |||||
بشکستم هزار چنگ طرب | تو چه باشی به چنگ من تاری | |||||
شهرها از سپاه من ویران | تو چه باشی شکسته دیواری | |||||
گفتمش از کمینه بازی تو | جان نبردهست هیچ عیاری | |||||
ای ز هر تار موی طره تو | سرنگون سار بسته طراری | |||||
گر ببازم وگر نه زین شه رخ | ماتم و مات مات من باری | |||||
آن که نخرید و آن که او بخرید | شد پشیمان غریب بازاری | |||||
و آن که بخرید گوید آن همه را | کاش من بودمی خریداری | |||||
و آن که نخرید دست میخاید | ناامید و فتاده و خواری | |||||
فرع بگرفته اصل افکنده | جان بداده گرفته مرداری | |||||
پا بریده به عشق نعلینی | سر بداده به عشق دستاری | |||||
با چنین مشتری کند صرفه | از چنین باده مانده هشیاری | |||||
خر علف زار تن گزید و بماند | خر مردار در علف زاری |