دیوان شمس/آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایه‌ای

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایه‌ای)
  آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایه‌ای آفتاب او نهشت اندر دو عالم سایه‌ای  
  آفتاب و چرخ را چون ذره‌ها برهم زند وز جمال خود دهدشان نو به نو سرمایه‌ای  
  عشق و عاشق را چه خوش خندان کنی رقصان کنی عشق سازی عقل سوزی طرفه‌ای خودرایه‌ای  
  چشم مرده وام کرده جان ز بهر عشق او ز آنک در دیده بدیده جان از آن سر پایه‌ای  
  قهر صد دندان ز لطفش پیر بی‌دندان شده عقل پابرجا ز عشقش یاوه و هرجایه‌ای  
  صد هزاران ساله از هست و عدم زان سوتری وز تواضع مر عدم را هست خوش همسایه‌ای  
  کوه حلمی شمس تبریزی دو عالم تخت تو بر نهان و آشکارش می‌نگر از قایه‌ای